معنی باردار شدن (زبان) خز، جامه خزدار، پوستین، خزدار کردن، خز دوختن به, معنی باردار شدن (زبان) خز، جامه خزدار، پوستین، خزدار کردن، خز دوختن به, معنی fاcbاc abj (xfاj) ox، [اki oxbاc، /msتdj، oxbاc lcbj، ox bmoتj fi, معنی اصطلاح باردار شدن (زبان) خز، جامه خزدار، پوستین، خزدار کردن، خز دوختن به, معادل باردار شدن (زبان) خز، جامه خزدار، پوستین، خزدار کردن، خز دوختن به, باردار شدن (زبان) خز، جامه خزدار، پوستین، خزدار کردن، خز دوختن به چی میشه؟, باردار شدن (زبان) خز، جامه خزدار، پوستین، خزدار کردن، خز دوختن به یعنی چی؟, باردار شدن (زبان) خز، جامه خزدار، پوستین، خزدار کردن، خز دوختن به synonym, باردار شدن (زبان) خز، جامه خزدار، پوستین، خزدار کردن، خز دوختن به definition,